ادامه دادم راهم رو تا رسیدم سرکار! دیدم همه جا رو تزئین کردن، تمام راهروها پر از گل و گلدونهای طبیعی و خوشبو، همه جا رو شسته بودن و بوی تمیزی میداد! رئیسم به مناسبت دهه‌ی فجر وایساده بود جلوی در با یه بغل گل رز، هر کی میخواست رد شه یه شاخه گل میداد بهش با یه پاکت! رفتم سر میزم نشستم پاکت رو باز کردم، دیدم یه کارت هدیه‌ی 5 میلیونی توشه، یه بن دریافت رایگان گوشت و مرغ و آجیل و یه کارت 2 میلیونی خرید لوازم خونه! با اون 5 میلیونیه نمیدونستم چی کار کنم! دیدم کارم که طبق معمول سبکه رفتم توی نت سرچ کردم یه خیریه ای چیزی پیدا کنم این پول رو خیرات اموات کنم! خیلی گشتم ولی چیزی نبود! دیگه صفحه‌ی ده پونزده دیدم یه موسسه کار جالبی کرده، برای خونه هایی که دولت توی کرماشاه ساخنه یا لوسترهای کنترل دار میخره که سنسور تنظیم نور داره یا دستگاه تهویه ی هوا! دو تومنش رو دادم برای اون! بعد دیدم بیشتر از این زیاده رویه رفتم 3 تومنش رو دادم غاز خریدم برای زاینده‌رود که به برکت دهه‌ی فجر (دقت کنید برکتش نه مناسبتش) دوباره آب توش جاری شده! گفتم یه کم هم اونجا اکوسیستمش مثل دریاچه‌ی ارومیه سرزنده و سرپا شه! به نهظرم کار خوبی اومد! حالا این پول که رفت ولی تا بحثشه بگم شما هم اگر جایی سراغ دارین بگین برم کمک کنم پول پس انداز زیاد دارم!

 

بحث پس انداز شد! یه مشورتی باهاتون کنم! من چند وقت پیش پولمو گذاشتم توی یه موسسه ی مالی اعتباری، سودش رو که سر ماه به سر ماه میریختن به حسابم هیچی، یه سفرم به کانادا برنده شدم با تور ویژه ی کازینو گردی! من اهلش نیستم، بیشتر دوست دارم برم جنگل های تمیز و سرسبز و بکر گیلان خودمون، کسی اگر خواست بره بیاد اینا رو بدم بهش استفاده کنه! ویزا اینا هم که نمیخواد راحت میری یه آب و هوایی عوض میکنی!

کارم اون روز سبک بود و ارباب رجوع هم مثل همیشه خوش اخلاق و با فهم و درک برای همین انرژی زیادی نسوزوندم و تایم ناهارم رو ترجیح دادم برم تو فضای سبز شرکت کمی قدم بزنم! یکی از همکارا تو چمن زیر سایه ی درخت نشسته بود و داشت برگای درخت رو نظاره میکرد! خیلی برام جالب و دلپسند بود آخه نمیشه که همه ش آدم سرش تو کتاب باشه! دیگه ملت ما شورش رو درآوردن بهتره آدم یه کم هم به کارای دیگه برسه تو وقتهای آزادش! تایم ناهار و نماز داشت تموم میشد و من که اصلا حواسم نبود دوییدم سمت نمازخونه! همیشه عطر یاس و نظافت خاصش مدهوشم میکنه! در آرامش تمام نیایشم رو کردم و برگشتم سراغ باقی کارم و دیگه اتفاق خاصی نیوفتاد تا آخر شب که برگشتم خونه!

زدم تلویزون ببینم، چند تا شبکه که طبق معمول موزیک و کنسرت پخش میکردن دیگه دل زده شده بوم رفتم کانال گردی کنم! یکی از مستندهای جذاب صدا و سیما جذبم کرد نتونستم دل بکنم! چشمتون روز بد نبینه! امیدوارم شما هم مثل من بعد از انقلاب به دنیا اومده باشین و زمان شاه رو ندیده باشین! نمیخوام جو رو خراب کنم برای همین دقیق توضیح نمیدم فقط اون موقع یا خفه خون میگرفتی یا تو خونت خفه ت میکردن؛ یا با دولت بودی و نونت تو روغن بود یا اگر حرفی میزدی که به مزاج حضرات خوش نیاد زندگی برات نمیزاشتن، ملت از فرط بی پولی اعضای بدنشون رو میفروختن، مردا همه هول و بی اخلاق و هیز، زنها همه بی بند و بار و لاابالی، جوونها همه درگیر مواد و مشروب، کلاسای درس پژمرده و دانش‌آموز و دانشجو از درس بی سر و ته نظام آموزشی گریزون، فیلما همه مسخره و بی سر و ته و بی معنی و سخیف، فیلمای معمولی بدون محتوا و فیلمای طنز فقط پر از متلک جنسی، هنرمند یا تو زندان یا تو حصر فقر یا دستمال به دست دولت، هنر به مسخره ترین شکل خودش بود و فرهنگ در نازلترین سطح خودش . . . خلاصه که خانه از پایبست ویران بود!

خیلی حالم بد شد! ولی به خاطر جذابیت بی حد و حصر اثر و مدارک و مستندات درست و تاریخی ش (مثل باقی برنامه های ملی) نتونستم پاشم! دیگه تموم که شد برای این که حال و هوایی عوض کنم به خانواده گفتم پاشین بریم نایب مهمون من! بعدشم رفتیم یکی از مراکز خرید کمی خرید کردیم و طبقه ی آخرشم کلی تفریح دسته جمعی داشت جاتون خالی جوری خوش گذشت که کلا شست برد . . . 

 

ادامه دارد یا دارم؟!

ارتور موزیک,موزیک ارتور,ارتور,موزیک,دانلود اهنگ جدید,فیلم و اهنگ جدید,اهنگ,موزیک,دانلود موزیک جدید,موزیک قدیمی,دانلود اهنگ قدیمی,دانلود البوم جدید,البوم

نظرات شما عزیزان: