ارتور موزیک,موزیک ارتور

روز/مرگی شیرین برای ما

امروز صبح آلارم گذاشته بودم ولی با صدای باد زمستونی که میپیچید لای درختای توی خونمون بیدار شدم! هوای خوبی بود، چون سازنده‌ی خونه خوب عایق کاری کرده با این که لای پنجره کمی باز بود ولی خب هوای اتاق خوابم خوب بود! البته رخت خواب خوب و تمیز و نو هم بی تاثیر نیست!

 

 

رفتم دست و صورتم رو شستم و بعد وایفای گوشی رو روشن کردم! در کسری از ثانیه تمام پیام‌های اینستاگرام و توئیتر و تلگرام و. . . برام باز شد! میون پیامها یه پیامک واریز به حساب بود که سریع بستمش حوصله چک کردنش رو نداشتم! بعد احساس کردم امروز از اون روزاست که از درون ضعف دارم برای همین گفتم یه صبحونه‌ی خوب بخورم! گوشت گوساله مون تموم شده بود، بدجوری خورد تو حالم! صدبار به مادرم گفتم درسته که گوشت رو کم میگیری که تازه باشه ولی همیشه یکی دو کیلو اضافه بگیر برای مواقع اضطراری بمونه تو فریز ولی گوش نمیکنه! دیگه دیدم وسایلش تو خونه هست به جای استیک رفتم سراغ صبحونه‌ی انگلیسی! جاتون خالی با آب پرتقال چسبید!

 تلویزون رو روشن کردم، دیدم کنسرت شجریان بزرگ و چاوشی داره پخش میشه، کانالای دیگه هم یا مستند علمی بود یا نقد سینمای معاصر! دیدم حسش نیست ماهواره رو روشن کردم؛ دو سه روز پیش دیش به هم ریخته بود زنگ زدیم تکنسین فرستادن درستش کرد و الان همه کانالا رو صاف میگره! یه انیمیشن قدر انتخاب کردم که ببینم! میخواستم توی زمان پیام بازرگانی‌ش میز رو بچینم ولی متاسفانه اینقدر کوتاه بود نشد! خلاصه میز رو چیدم و تا استیک درست شه آب پرتقال گرفتم و نشستم به دیدن و خوردن و آشامیدن! بعد رفتم سر کمد لباس؛ وای که چقدر ست کردن کفش و شلوار و پیرهن و کاپشن و. . . از بین این همه گزینه سخت بود! یه ست مشکی و تیره زدم تا بین لباس مردم خاص و تو چشم باشه!

راه افتادم، تو مترو که بودم توی تلگرام دیدم آقای جنتی گفته "مردم باید برای 40 سالگی انقلاب خدا رو شکر کنن" همونجا اومدم به خاطر ارادت قلبی به ایشون و همزمان برای این که این حرفشون تایپ شده بود نه این که صوتی باشه، زانو بزنم و زمین خدا رو ببوسم و شکرش رو به جا بیارم ولی یادم افتاد واگن‌ها رو شهرداری تازه از کارخونه گرفته و چون کَفِش رو با مواد شیمیایی ضد عفونی کردن بوسیدنش ممکنه به سلامتم خدشه وارد کنه! هندزفریم گیر کرد به کیف یه خانمی و گوشیم پرت شد زمین، جفتمون قاه قاه زدیم زیر خنده خیلی صحنه ی بامزه ای بود! هندزفری‌م رو با این که قیمت زیادی براش پرداخت نکرده بودم ولی چون جنسش ایرانی بود هیچیش نشد، فقط گوشیم کمی ترک خورد که مشکلی نیست، یه مرخصی ساعتی میگیرم میرم تعمیرش میکنم یا زنگ میزنم نمایندگی مدل جدیدش رو بیاره! افتادن هندزفری باعث شد آهنگ زیبایی که از بلندگوهای مترو با کیفیت در حال پخش بود جذبم کنه و دیگه هندزفری رو جمع کردم! قطار با سرعت میرفت و فاصله‌ی زیادی هم با محل کارم نداشتم ولی یه آن حوصله م سر رفت؛ یه خانم و آقایی که جلوم بودن فهمیدن و پیشنهاد دادن با هم بازی کنیم! تا ایستگاهی که میخواستم پیاده شم پانتومیم بازی کردیم و چند نفری هم به جمعمون اصافه شدن و کلی عشق کردیم و خندیدیم!

همه چی خوب بود تا وقتی چشمم خورد به تابلوها و بنرهای تبلیغاتی و اعلامیه هایی که توی راهروی مترو، خیابون، تیرهای برق . . . همه جا بود! خیلی حالم بد شد، خیلی به هم ریختم! همه‌شون در مورد واقعیاتی از دوران قبل انقلاب میگفتن! اشکم درومد بغضم گرفت که سالهایی از زندگی پدر و مادرم چقدر بد گذشته! زندگی توی فقر، احتقان، تحت استعمار و کنترل نیروهای خارجی، ملتی که پله شدن برای عده ای محدود . . . واقعا به هم ریختم! تماس تصویری با مادر و پدرم گرفتم، سریع متصل شدیم! لب دریاچه ای که بعد از بازنشستگی پدرم پاتوقشون بود نشسته بودن! یه نفس راحت کشیدم که راحتن و در حال خوش گذرونی! بهشون گفتم دوستشون دارم و قطع کردم! از دم تابلوها و اعلامیه‌ها که رد میشدم میزدم زیر آواز تا پچ پچ مردم رو که میگفتم مرگ بر شاه رو نشنوم عادت ندارم به این حرفا، با روحیه م سازگار نیست . . . 

 

ادامه دارد . . . 

 

 



ارتور موزیک,موزیک ارتور,ارتور,موزیک,دانلود اهنگ جدید,فیلم و اهنگ جدید,اهنگ,موزیک,دانلود موزیک جدید,موزیک قدیمی,دانلود اهنگ قدیمی,دانلود البوم جدید,البوم

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده : سئو سایت+رتبه یک گوگل | بازدید : 1071 | تاریخ : 25 بهمن 1397برچسب:, لینک ثابت